بیست و ششم فروردین
ساعت ۱:۵۰ دقیقه بامداد مینویسم
عجیب بود روزی که گذشت..
دانشگاه و رسوندن بسته استادم و بخش خوبش یهویی اومدن یار قبل بدنسازی و تمرین آخر شب بسکتبال....
خستم ، درد دارم، قطعا فردا دوباره چرت میزنم ولی این زندگی هم دویت دارم
گلایه نمیکنم چون اخرش باید قشنگ باشه...