موقع ترک میفهمی چی داری...
هر جور فکر میکنم نمیتونم اتاقم رو ول کنم برم بگم اگر ترکید ترکید...
خیلی وسیله دارم که با زحمت خریدمشون، از موتور تو پارکینگ که بعد ۵ سال کار خریدم و با کل خانواده حنگیدم تا نگهش دارم تا اون اسپیکر و مدال و کیف و کفشی که خودم گرفتم و بقیه برام گرفتن... خاطرست همه اینا
بیست و ششم فروردین
ساعت ۱:۵۰ دقیقه بامداد مینویسم
عجیب بود روزی که گذشت..
دانشگاه و رسوندن بسته استادم و بخش خوبش یهویی اومدن یار قبل بدنسازی و تمرین آخر شب بسکتبال....
خستم ، درد دارم، قطعا فردا دوباره چرت میزنم ولی این زندگی هم دویت دارم
گلایه نمیکنم چون اخرش باید قشنگ باشه...